مخاطب مستند "ما اقتصاد دانیم، لطفا حرفی از واقعیت نزنید" چه کسی است؟
مستند "ما اقتصاددانیم لطفا حرفی از واقعیت نزنید،به کارگردانی محمد حسین بزرگی اولین اثر مستند در فضای آموزشی علم اقتصاد است که به نقد شیوه آموزش اقتصاد در دانشگاه های کشور می پردازد. این مستند 40 دقیقه ای که در پنجمین جشنواره مردمی فیلم عمار به نمایش در خواهد آمد به مخاطب خاص دانشجو و فعال علمی عرصه تحقیقات اقتصادی توجه زیادی دارد ؛ اما این بدین معنی نیست که دیگر مخاطبان از آن بی بهره خواهند بود.
به ادامه مطلب رجوع کنید
چند سالی است که گفتمان لزوم تغییر و تحول در علوم انسانی همه گیر شده و تقریبا هیچ چهره فعال در علوم انسانی نیست که ضرورت این تحول را کتمان کند. اما مشکل علوم انسانی کجاست؟ باید تحول را از کجا شروع کرد؟ اگر بخواهیم این آسیب شناسی را بصورت خاص برای علم اقتصاد (که همه آن را در حوزه ی علوم انسانی طبقه بندی می کنند) بررسی کنیم باید چه جوابی ارائه کنیم؟ این سوال در حقیقت دغدغه ای است که مستند "ما اقتصادانیم" در پی جوابگویی به آن است. مشکلات علم اقتصاد امری نیست که فقط ما متوجه آن شده باشیم ، بیش از یک دهه است که جنبش های دانشجویی مختلف در سطح مطرح ترین دانشکده های اقتصاد جهان به مشکلات علم اقتصاد توجه کرده اند و با ایجاد کمپین های مختلف و اعتراض به اساتید و مسئولین مربوطه ، آنها را نسبت به این خطر انذار داده اند. مهمترین خطری (که دانشجویان فرانسوی آن را بحرانی همه گیر لقب دادند) که آینده علم اقتصاد را تهدید می کند عبارت است از «دوری از فضای واقعی و اسیر تئوری های توهم گونه شدن».
اصلی ترین رکن نظریه پردازی در علم اقتصاد ، ساده سازی است ؛ یعنی اینکه وقتی می خواهیم مولفه ای مانند قیمت را بررسی کنیم ؛ همه مولفه های موثر را بجز یک مورد(مثلا تاثیر تقاضای رب بر قیمت گوجه) را ثابت فرض کرده و سپس به تحلیل می پردازیم. البته روز اول که چنین قراردادی گذاشته شد مبنا بر این بود که ابتدا ساده سازی کنیم و نتیجه گیری نماییم ؛ سپس امور واقعی را در نتیجه گیری لحاظ کنیم. (مثلا بعد از آن تاثیر قیمت کود ، زمین ، وضعیت بازار رب انار ، عدم وجود اطلاعات عمومی نسبت به بازار گوچه ، هزینه های حمل و نقل ، مافیای بازار گوچه ، انحصار کارخانه های تولید رب ، رفتار اتحادیه مزارع گوجه و... را در تحلیل قیمت گوجه وارد نماییم) اما آنچه در عمل اتفاق افتاد این بود که ما ساده سازی کردیم و یادمان رفت بقیه واقعیت ها را به تحلیل وارد کنیم و با همان "یک" واقعیت برای "همه" چیز سیاست گذاری کردیم! اوج این ساده سازی ها و ساده انگاری ها را می توان در مدل های ریاضی علم اقتصاد دید. در اغلب پایان نامه های کارشناسی ارشد و دکتری اقتصاد الگوی رایج اینگونه است : تعدادی داده آماری را با نرم افزار های اقتصاد سنجی به یک مولفه ی خاص ربط دهیم و آنها را تحلیل کنیم. جالب اینکه ترجیع بند گفتار اکثر دانشجو های کارشناسی ارشد (که قرار است ماحصل 7 سال مطالعه ی علم اقتصاد در بهترین سالهای عمر را در قالب پایان نامه ارائه کنند) این است که نتیجه لازم را بدست نمی آورم و مجبورم برای اینکه به نتیجه برسم داده های آماری را تغییر دهم!!! البته این روشی است که برای دست اندر کاران پایان نامه ها (از جمله اساتید و اعضای هیات علمی) رویه ای پذیرفته شده است. اینجاست که متوجه آن فراموشی بزرگ می شویم. روز اول قرار بود فقط برای تحلیل ساده تر، بعضی واقعیت را بصورت "موقت" کنار بگذاریم ولی الان به جایی رسیده ایم که برای تحمیل نظر خودمان به عنوان حقیقتی که باید مبنای تصمیم گیری ها باشد ؛ آمار را دست کاری می کنیم. چنین پدیده ای در عرف اقتصاددانان و اقتصاد خوانده ها "فرمالیسم" نامیده می شود. یعنی اینکه "فرم"ی را در نظر داشته باشیم ولی همان فرم مانع دیدن واقعیت ها شود. در حقیقت می توان ابراز داشت که بزرگترین آسیب علم اقتصاد امروز که جهان را متوجه خود نموده و نوبلیست ها را بسیج کرده که آن را حل کنند ؛ فرمالیسم در اقتصاد است. اینکه اقتصاددانان طوری واقعیت های غیر مادی را با دنیای اعداد تفسیر کنند که فیزیکدان ها جهان ماده را با عدد توصیف نمی کنند!
اولین گام تحولی که باید در علم اقتصاد رخ دهد فرار از ساده انگاری مفرطی است که اقتصاددانان گرفتار آن شده اند. اما این فرار چگونه باید انجام شود؟ آنچه در دانشکده های اقتصاد جهان دیده می شود ؛ عدم تمایل اساتید و اعضای هیات علمی در تغییر این وضعیت است ، زیرا بیشتر آنها با نردبان همین "فرمالیسم" بالا آمده اند و کوچکترین لرزشی در این نردبان به معنی تزلل جایگاه آنهاست ؛ پس در مسیر این تحول باید گزینه ی اقدام اساتید را از روی میز حذف کرد. دو رکن دیگر می ماند ، متن درسی و دانشجو. متن درسی هم توسط همان اساتید نوشته می شود و توسط خودشان هم تدریس می شود ؛ قالب دانشگاه هم بگونه ای است که نمی توان متنی معیار را به آن تحمیل کرد و هر استادی می تواند دستنوشته ای از خودش را بعنوان جزوه تدریس (تحمیل) کند. در این بین تنها گزینه ای که می تواند فضای دانشگاه را دیگرگون کند دانشجوست. زیرا اوست که هیچ گونه تعلقی به این نظام ناکارآمد ندارد و بیشترین ضرر را از این روند متحمل می شود. دانشجویی که بهترین سالهای عمرش را در این فضا سپری می کند و در آینده بخاطر ناتوانی این نظام نخواهد توانست جایگاه مناسبی در اجتماع داشته باشد و توسط افراد دیگر تحقیر خواهد شد که "اقتصاد خوانده ها هیچ نمی فهمند". (حرفی که کار آفرینان به کرات در برنامه های اقتصادی صدا و سیما تکرار کرده اند) بازنده ی اصلی این زمین دانشجوست ، وگرنه اساتید حقوق سر ماه را دریافت می کنند و کتاب ها هم به اجبار گذراندن دروس دانشگاهی توسط دانشجویان خریداری می شود ، در این میان سر دانشجو بی کلاه می ماند!
"ما اقتصاددانانیم" اعتراضی است دانشجویی به این روند روبه قهقرا. اعتراض دانشجویانی که این روند را در کوتاه مدت به ضرر خود و در بلند مدت منجر به تباهی ایران می بینند و می گویند عمر ما که تلف شد ، حداقل برای آینده ی کشور کاری کنید ؛ قبل از آن که دیر شود.
*حمید رضا عظیمی نیا دانشجوی کارشناسی اقتصاد علامه
مطالب مرتبط:
تیزر مستند ما اقتصاد دانیم لطفا حرفی از واقعیت نزنید